محسن فرزند ایران
محسن نامه
پنج شنبه 16 شهريور 1396برچسب:, :: 9:42 ::  نويسنده : محسن موسوی

شعر در مورد صبح بخیر

,شعر در مورد صبح بخیر,شعر در مورد صبح بخیر گفتن,شعر در مورد صبح بخیری,شعری در مورد صبح بخیر,شعر در مورد صبح بخیر,شعر در مورد صبح بخیر گفتن,شعری در مورد صبح بخیر,شعر کوتاه در مورد صبح بخیر,شعری در مورد سلام صبح بخیر,شعر درباره صبح بخیر,شعر درباره صبح بخیر گفتن,شعری درباره صبح بخیر,شعر درباره سلام صبح بخیر,شعر درمورد صبح بخیر,شعری در باره صبح بخیر,شعر کوتاه درباره صبح بخیر,شعر در مورد سلام صبح بخیر,شعر در مورد سلام و صبح بخیر,شعر درباره سلام و صبح بخیر,شعر درباره صبح بخیر,شعر درباره صبح به خیر,شعر نو درباره صبح بخیر,شعر صبح بخیر,شعر صبح بخیر عاشقانه,شعر صبح بخیر جدید,شعر صبح بخیر کودکانه,شعر صبح بخیر زیبا,شعر صبح بخیر گفتن,شعر صبح بخیر عزیزم,شعر صبح بخیر دوستانه,شعر صبح بخیر عشقم,شعر صبح بخیر طنز,شعر صبح بخیر عاشقانه,شعر صبح بخیر عاشقانه جدید,اشعار صبح بخیر عاشقانه,شعر کوتاه صبح بخیر عاشقانه,شعر سلام صبح بخیر عاشقانه,شعر های عاشقانه صبح بخیر,شعر نو صبح بخیر عاشقانه,شعر سلام و صبح بخیر عاشقانه,شعر عاشقانه صبح بخیر گفتن,شعر صبح بخیر کودکانه,شعر کودکانه برای صبح بخیر,شعر سلام صبح بخیر کودکانه,متن شعر صبح بخیر کودکانه,اشعار صبح بخیر زیبا,شعر زیبای صبح بخیر,زیباترین شعر صبح بخیر,شعر زیبا برای صبح بخیر گفتن,شعر صبح زیبایت بخیر,شعر زیبا درباره صبح بخیر,شعر زیبای سلام صبح بخیر,شعر زیبا درمورد صبح بخیر,شعر های زیبا صبح بخیر,اشعار صبح بخیر گفتن,شعر برای صبح بخیر گفتن,شعر برای صبح بخیر گفتن,شعری برای صبح بخیر گفتن,شعر در مورد صبح بخیر گفتن,شعر در مورد صبح بخیر گفتن,شعر عاشقانه برای صبح بخیر گفتن,شعر صبحت بخیر عزیزم,شعر صبحت بخیر عزیزم از کیست,شعر صبح بخیر عزیزم,شعر صبحت بخیر عزیزم,داستان شعر صبحت بخیر عزیزم,شاعر شعر صبحت بخیر عزیزم,فلسفه شعر صبحت بخیر عزیزم,شعر ترانه صبحت بخیر عزیزم,شعر صبحت بخیر عزیزم از معین,شعر صبح بخیر عشقی,شعر صبح بخیر خنده دار

شعر در مورد صبح بخیر

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد صبح بخیر برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

صبح شد …

آی نمی‌باید خفت

چشم بگشای که خورشید شکفت

باز کن پنجره را با دمِ صبح

باید از خانه‌ی دل

گَرد پریشانی رُفت

شعر در مورد صبح بخیر

به دور باغ دل، پرچین تان سبز

شکفتن های عطرآگین تان سبز

نسیم و سبزه و گل غرق آواز

هوای صبح فروردین تان سبز

شعر در مورد صبح بخیر گفتن

من برگ گلم باغ شبستان من است

وآن‌ بلبل خوش‌ لهجه غزلخوان من‌ است

نوباوهٔ شب که شبنمش می‌ خوانند

هر صبح به نیم‌ بوسه مهمان من است

شعر در مورد صبح بخیری

کی میرسد…

آن صُبح

که من صدایِت بزنم

تو بگویی جِانا…

شعری در مورد صبح بخیر

باز هم صبح شد ، از پنجره‌ ی احساسم

نورِ عشقِ تو بر این سینه‌ ی من می تابد…

شعر در مورد صبح بخیر

تو غافلگیـرِ “ای وای” و کمی صبح

سری زیـر و “بفرمای” و کمی صبح

حیـــاط و میــهمان و عطــــرِ باران

چه حالی میدهد چای و کمی صبح

شعر در مورد صبح بخیر گفتن

خدا را چه دیدی؟!

شاید هم روزی،

خیال بافی های

دلِ عاشق پیشه ام

به حقیقت بپیوندد!

و من صبح را در

“آغوشِ گرمِ تو”

آغاز کنم…

شعری در مورد صبح بخیر

عشق است اینکه یک نفر آغاز می‌ کند

هر روز صبح را به هوای سلام تو

شعر کوتاه در مورد صبح بخیر

تو دو دیده فرو میبندی و گویی روز روشن کو

زند خورشید بر چشمت که اینک من تو در بگشا

شعری در مورد سلام صبح بخیر

چه صبح قشنگی می شود ، اگر

یک روز به جای حسرتت

تو را داشته باشم…

شعر درباره صبح بخیر

غبارِ صبح تماشاست! هرچه باداباد!

تو هم بخند،جهانِ خراب می‌خندد!

شعر درباره صبح بخیر گفتن

نسیم، عطر تو را

صبح با خودش آورد

و گفت:

روزی عشاق با خداوند است!

شعری درباره صبح بخیر

دوباره صبح

هیچ چیزی تغییری نکرده

انگار

تنها

دوست داشتنت

بزرگ تر شده …!

شعر درباره سلام صبح بخیر

صبح

طلوع آفتاب است

در نگاه تو

و من

بزرگترین مزرعه

آفتاب گردان

شعر درمورد صبح بخیر

صبحت

به خیر خورشید !

وقتی که می دمیدی

ماهِ مرا ندیدی…؟!

شعری در باره صبح بخیر

با یاد تو رقص قاصدکـــــها زیباست

رنگیـــنه کمانی از تماشـــــا زیباست

فنجان صدف، موج و علف، چایی و کف

صبحــــانه ی باران لب دریا زیباست

شعر کوتاه درباره صبح بخیر

شادی اش طلوع همه آفتاب هاست

و صبحانه

و نان گرم

و پنجره ای که صبحگاهان

به هوای پاک گشوده می شود

و طراوت شمعدانی ها

در پاشویه ی حوض

شعر در مورد سلام صبح بخیر

بگذار ردیف کنم

خواستنت را

قافیه ی صبحگاهی دستانت

عجیب به صبحهایم می آید.

شعر در مورد سلام و صبح بخیر

صبح

از نگاه خواب آلود من

نمای بسته ی توست!

شعر درباره سلام و صبح بخیر

صبح است و صبا مشک فشان می‌گذرد
دریاب که از کوی فلان می‌گذرد
برخیز چه خسبی که جهان می‌گذرد
بوئی بستان که کاروان می‌گذرد

می‌ خواهم

هر صبح که پنجره

را باز می‌ کنی

آن درخت روبه‌ رو من باشم

فصل تازه من باشم

آفتاب من باشم

استکان چای من باشم

و هر پرنده‌ای

که نان از انگشتان

تو می‌ گیرد

شعر درباره صبح به خیر

صبح شد بیدار شو ، مهتاب بر بالین توست

آسمان با آن شکوهش ،بهت این آذین توست

چشم دل را بازکن برنغمه خوان خوش سخن

دلبری ها می کند،هر صبح عطرآگین توست

شعر نو درباره صبح بخیر

صبح

خورشید نگاهت

به سرش خواب ندارد؟

پس بیا

خوب نگهم کن

که دلم تاب ندارد

شعر صبح بخیر

صبح است و هوای دل من مثل بهار است

پلکی بزن و صبــح بخیر غــــزلم باش

شعر صبح بخیر عاشقانه

گاهی

صبح ها

زودتر از تمام پرندگان

پریده ام !

از خوابی

که تو در آن

نبوده ای !

شعر صبح بخیر جدید

چای سر صبح را

باید با نگاه تو طعم دار کرد

چه چیزی تلخ تر از قند

در حضور چشم های تو …

شعر صبح بخیر کودکانه

سحر خیز تر از من

عشقِ تو است؛

که هر صبح

زودتر از من بیدار می شود

وَ تا آخرِ شب

چشم روی هم نمی گذارَد…

شعر صبح بخیر زیبا

صبح هم

خواب می ماند

وقتی که من

برای دوست داشتن تو

سحر خیز می شوم

شعر صبح بخیر گفتن

صبح است ساقیا  قدحی پر شراب کن

دور فلک درنگ شتاب ندارد  شتاب کن

زان پیشتر که عالم فانی  شود خراب

مارازجام باده گلگون خراب کن

شعر صبح بخیر عزیزم

سلام صبح شده، شیشه مه گرفته ی زندگیت را پاک نمی کنی؟

منظره قشنگی در انتظارته…

امروز، اولین روز بقیه ی زندگی توست.

شعر صبح بخیر دوستانه

صبحی دیگر رسید و من در انتظار تو چشم میگشایم و دلم لبریز است

از دیدن خورشید جانم تا جان ببخشد و ذوب کند

یخهای کسالت و اندوه را تو با چشمانت زندگی و شادی

را برایم به ارمغان می اوری ساده می ایی

و پر شکوه و چه میدانی از غوغا و بلوایی که بپا میکنی دردرونم .

چشانم سخت تورا میجویند ای جاری زلال .

ای تابیده بر دلت مهر.

و من باز هم از دستانت شکوفه مهربانی میچینم امروز

شعر صبح بخیر عشقم

لبخند خدا یعنی همین باز شدن پلک های هر روزت…

دوباره امروز متولد شدی “آدم”

پس خجسته باد هر روزت…

شعر صبح بخیر طنز

سلاااااااام دوستان

سلاااااااام زندگی

عجب صبحی است امروز

زیباترین صبح خدا در حال آغاز است

سلااااااام ای شاهکار خلقت

شعر صبح بخیر عاشقانه

ﭼـﺸـﻤـﻬـﺎ ﺭﺍ بستم …

و باز،باز کردم

این صبح ﺟـﻮﺭ ﺩﯾـﮕـﺮ ﺩﯾـﺪﻡ …

ﺑـﺎﺯ ﻫـﻢ ﻓـﺮﻗـﯽ ﻧـﺪﺍﺷـﺖ …

ﺗـــــﻮ ﻫـﻤـﺎﻥ عزیز،عزیزی

سلام عزیزم.صبحت بخیر

شعر صبح بخیر عاشقانه جدید

“صبح”

یعنی بوی گل مریم

که سراسر شب را پر کرده بود

و حالا با نوازش حس بویایی ات

بیدارت می کند…

“صبح”

یعنی آغاز؛

آغاز یک عبور

و دریچه یک”سلام” …

گوش کن! …

در نبض کودکانه ی صبح،

این راز برکت است که می نوازد…

به حرکت سلام کن …

اشعار صبح بخیر عاشقانه

سلام صبح بخیر دوستان

انوار طلایی خورشید نوید مهربانی ولطف پروردگار را میدهند

که دراین روز زیبا به روی همگی مالبخند میزند

بیاید به یکدیگر لبخند بزنیم وصبحی پرازعشق ومهربانی را آغاز کنیم

که عشق منشا درمان همه دردهای بشریست .

صبح همگی بخیر روز خوب و سرشار از شادی برای همگی مان آرزو دارم .

شعر کوتاه صبح بخیر عاشقانه

هر صبح!

پلکهایت؛

فصل جدیدی از زندگی را ورق میزند،

سطر اول همیشه این است:

“خدا همیشه با ماست”

شعر سلام صبح بخیر عاشقانه

یک استکان بوسه داغ…

یه بشقاب بزرگ عشق بی پیرایه…

یه پیاله گل سرخ…

یه کف دست نان صداقت…

از شکر خودت هم کمی بریز تا شیرین شود…

این صبحانه”عشق”است باتو خوردن صفا دارد…”صبح نازت بخیر عشقم”

شعر های عاشقانه صبح بخیر

این صبح شورانگیزِ مست

صبح طرب خیزی که هست؛

آئینه ی مهر خداست

یک جلوه ازآئینه هاست

برخیز و درآئینه ها لبخند را آغاز کن

خورشید “روز”آورده است

در را به رویش بازکن

آه ای خدای صبح نو

پروردگارِ روشنی!

شکرت که در قلب تؤام

شکرت که در قلب منی…

ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﻟﺘﻮﻥ ﺑﺎشه

شعر نو صبح بخیر عاشقانه

امیدوارم صبحی رو که میخوای شروع کنی

با یه دنیا امید + یه بغل آرزوی قشنگ + کلی انرژی مثبت آغاز کنی عزیزم …

شعر سلام و صبح بخیر عاشقانه

سلام من . . . .

به پیچکی که صبح دست سبز او . . .

به سوی آسمان بی کران دراز می شود
سلام من . . .

به آن پرنده سپید و شادمان . .. .

که در سپیده با نسیم . . .

ترانه ساز می شود

شعر عاشقانه صبح بخیر گفتن

باز کن پنجره را

من تو راخواهم برد

به سر رود خروشان حیات

آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز

بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز

باز کن پنجره را

صبح دمید

شعر صبح بخیر کودکانه

طلوع صبح

در چشم های تو

دیدنی ست

وقتی خورشید

ذره

ذره

در نگاهت

آب میشود

شعر کودکانه برای صبح بخیر

صبحی که با سلام تو آغاز می شود

صد پنجره به باغ غزل باز می شود

شعر سلام صبح بخیر کودکانه

از تو در حال منفجر شدنم !

در سرم بمب ساعتی دارم !

شب که خوابم نمی‌برد تا صبح ؛

صبح ، سردرد لعنتی دارم …

متن شعر صبح بخیر کودکانه

و من ؛

در طلوع گل یاسی

از پشت انگشت های تو ،

بیدار خواهم شد…

اشعار صبح بخیر زیبا

تو خودت صبح دل انگیز جهانی به خدا

پس تو ای صبح دل انگیز جهان صبح به خیر

شعر زیبای صبح بخیر

چه آغاز باشکوهی است

شفاعت آفتاب

وقتی که صبح

از چشمان تو

طلوع میکند

تا کجا ی تمنا پرتابم میکنی….

که جان شیفته ام

تشنه اغوش خورشید است

زیباترین شعر صبح بخیر

صبح یعنی

طلوع دوباره ی تو

در جان من

امروز هم

سرشار از دوست داشتن توام

مثل دیروز

مثل فردا

شعر زیبا برای صبح بخیر گفتن

برای صبح شدن

نه به خورشید نیاز است

نه خنده های باد ؛

چشم هایت را که باز کنی،

موهایت که پریشان بشود،

زندگی

عاشقانه طلوع خواهد کرد…!

شعر صبح زیبایت بخیر

دست صبح را بگیر

و قدم روی چشم

ساحل بگذار

تا خورشید

روی موهای تو

آفتاب بگیرد

و شهریور

مو به موی

زیبایی ات را

از حفظ کند

شعر زیبا درباره صبح بخیر

از پنجره ، مینیاتور قابش باشی

لبخند و سلام و شعر نابش باشی

پلکی بگشا ، پرنده ها منتظرند

صبح آمده تا تو آفتابش باشی

شعر زیبای سلام صبح بخیر

و صبح یعنی

اشتیـاقِ پنهانِ من

وقتی چشم هایَم

در دریایِ چشم هایـَت غرق شده

و روزش را لبخند میزند

صبح یعنی

تویی چسبیده به عشق

و لحظه هایی که با بویِ زندگی میگـذرد

صبح یعنی

عشقی مملو از تو

شعر زیبا درمورد صبح بخیر

سلام من

به غنچه ای که صبحدم به خنده باز می شود

شعر های زیبا صبح بخیر

به آسمان سلام کن

به خورشید لبخند بزن

عزیزنم

با فنجانی عشق

صبحت را آغاز کن

برخیز

ببین روبرویت نشسته ام

صبح در چشمان تو زیباست…

اشعار صبح بخیر گفتن

بی چتر ترین نوازش بارانی

بر این تنِ خسته عشق , می پوشانی

من صبح به صبح از لبت مینوشم

تو سرگلِ چایِ سبزِ لاهیجانی…!

شعر برای صبح بخیر گفتن

صبح بخیر گفتن ات

مثل خاک

نم خورده

شوق

نفس کشیدن

می دهد…

شعر برای صبح بخیر گفتن

می خواهم

تمام شهر را باخبر کنم

که بدانند

صبح بخیرهایت

با من چه می کند

عجب آشوبی می شود دلم…!

شعری برای صبح بخیر گفتن

صبح بخیر بنفش تو،

از آن سوی گوشیِ تلفن

جنگلی را در من رویاند!

شعر در مورد صبح بخیر گفتن

گرم است هر دو روی این بالش

دومین شمع رو به زوال است

در گوش من فریاد بی پایان کلاغهای سیاه،

تمام شب چشمهای باز بی‌خواب

و حالا دیگر بسیار دیر است برای حتا به خواب فکر کردن

و مرا تاب سپیدی این پرده نیست

صبح بخیر… صبح.

شعر در مورد صبح بخیر گفتن

هر شب فکر می کنم چه کسی فردا صبح

با بوسه ای بر پیشانیت به تو «صبح بخیر» خوااهد گفت

چه کسی دگمه های پیراهنت را خواهد بست

و چه کسی موهایت را که چون نور خورشید دلم

را گرم می کند شانه خواهد زد

و چه کسی آن دو چشم زیبا را خواهد بوسید

دلم خوش ست به صدقه هایی که برای سلامتیت می گذارم کنار

و گرنه دوری تو بزرگترین بلایی ست

که با هیچ صدقه ای دفع نمی شودعزیزترینم

شعر عاشقانه برای صبح بخیر گفتن

چه بگویم سحرت خیر؟ تو خودت صبح جهانی

من شیدا چه بگویم؟ که تو، هم این و هم آنی

شعر صبحت بخیر عزیزم

صبح بخیر

ای عشق گل چهره من

صبح بخیر

ای آنکه روشنی می بخشی

به زمین

با آفتابی تازه

صبح بخیر

ای تو که همواره

در انتظار دیدار خورشیدی

صبح بخیر

صبح بخیر

صبح بخیر

شعر صبحت بخیر عزیزم از کیست

صبح بخیر عزیزم

چرا من هر صبح خودم را

در آینه تو سبز می‌بینم

و تو خودت را در آینه من آبی

بیا برویم باورمان را قدم بزنیم

تا شانه‌های خیابان خیال کنند

جنگل و دریا به هم رسیده‌اند

شعر صبح بخیر عزیزم

من دیگر مجبور نیستم

تا صبح

ستاره های دوردست را

یکی یکی بشمارم

شعر صبحت بخیر عزیزم

دیروز از صبح چشم انتظار تو بودم

می گفتند : نمی آید

چنین می پنداشتند

داستان شعر صبحت بخیر عزیزم

صبح فردا ما قهوه نخواهیم نوشید

و هیچ دسته گلی به میعادگاهمان نخواهد آمد

با اوهام غربت خود به خواب می رویم

هرکداممان

در شب سرما

در بستر خود غرق خواهیم شد

و سپس ؟

شاعر شعر صبحت بخیر عزیزم

از من خبر بگیر

کارى ندارد

کافی ست صبح ها

دلت برایم تنگ شود

و بى اختیار

به نقطه اى خیره شوى

و به این فکر کنى

که چقدر بى خبرى از من

فلسفه شعر صبحت بخیر عزیزم

من اگر معشوقه ى تو بودم

صبح ها

جاى باد و باران را تغییر می دادم

فصلِ باران را مى آوردم

بالاى خانه مان

آن درختِ کاج را بالا می رفتم

و روى بلندترین شاخه اش نامَت را روى ابر می نوشتم

وَ مى سرودمَت

شعر ترانه صبحت بخیر عزیزم

چقدر خوب بود

تـــو گل من بودی

برای تـــو

یک گلدان کوچک زیبا می‌ساختم

یک باغچه و حوضی پر از انار

خوابت را

کنار پنجره آفتاب می‌دادم‌‌و

برای صبحانه‌ات ، هوای تازه شمال می‌خریدم

چقدر خوب بود

تـــو گل من بودی

شعر صبحت بخیر عزیزم از معین

به من بگو

چقدر یک نفر می تواند

هرشب

به قلب خودش شلیک کند

و صبح دوباره

دوست داشتن ات را

از سر شروع کند ؟

شعر صبح بخیر عشقی

هرقدر فردا به فراق تهدیدم کند

و آینده در کمینم بایستد

و وعیدم دهد

به زمستانِ اندوه‌های دیرگذر

هم‌چنان تو را دوست خواهم داشت

و هر روز صبح به تو می‌گویم

من از آن توأم

شعر صبح بخیر خنده دار

اگر می دانستم که صبح من

از نگاه تو شروع می شود

می گفتم زودتر بیا

کمی زودتر طلوع کن

اگر فقط چند لحظه زودتر نگاهم می کردی

جهانم شب نمی شد

شعر در مورد صبح بخیر

دو شنبه 13 شهريور 1396برچسب:, :: 12:1 ::  نويسنده : محسن موسوی

شعر در مورد عشق

شعر در مورد عشق,شعر در مورد عشق به فرزند,شعر در مورد عشق مادر به فرزند,شعر در مورد عشق واقعی,شعر در مورد عشق پدر به فرزند,شعر در مورد عشق ممنوع,شعر در مورد عشق یک طرفه,شعر در مورد عشق به خدا,شعر در مورد عشق الهی,شعر در مورد عشق پنهان,شعر درباره عشق به فرزند,شعر درباره عشق مادر به فرزند,شعری در مورد عشق مادر به فرزند,شعر درباره عشق واقعی,شعر در مورد عشق واقعی,شعری درباره عشق واقعی,شعر نو درباره عشق واقعی,شعر زیبا در مورد عشق واقعی,شعر کوتاه در مورد عشق واقعی,شعری درمورد عشق واقعی,شعری در مورد عشق ممنوع,شعر درباره عشق ممنوع,شعری در مورد عشق ممنوعه,شعر درمورد عشق ممنوعه,شعری درباره عشق ممنوع,شعر در مورد عشق یک طرفه,شعری در مورد عشق یک طرفه,شعر درباره عشق یک طرفه,شعر کوتاه در مورد عشق یک طرفه,شعر درباره عشق یک طرفه,شعر درباره ی عشق یک طرفه,شعر زیبا در مورد عشق یک طرفه,شعر نو در مورد عشق یک طرفه,شعری درباره عشق یک طرفه,شعری در مورد عشق به خدا,شعر درباره عشق به خدا,شعر کوتاه در مورد عشق به خدا,شعری زیبا در مورد عشق به خدا,شعری درباره عشق به خدا,شعر در مورد عشق خدا به انسان,شعر حافظ در مورد عشق به خدا,شعر از مولانا در مورد عشق به خدا,شعر نو درباره عشق به خدا,شعر درباره عشق الهی,شعر در مورد عشق پنهانی,شعر درباره عشق پنهان,شعری در مورد عشق پنهانی,شعر عشق,شعر عشقی,شعر عشق پدر به دختر,شعر عشق من,شعر عشق یعنی,شعر عاشقانه,شعر عشق بازی,شعر عشق کوتاه,شعر عشقولانه,شعر عشق به خدا,شعر عشقی غمگین,شعر عشقی زیبا,شعر عشقی کوتاه,شعر عشقی ترکی,شعر عشقی جدید,شعر عشقی طنز,شعر عشقی فارسی,شعر عشقی با عکس,شعر عشقی قشنگ,شعر درباره عشق پدر به دختر,شعر در مورد عشق پدر به دختر,شعر عشق من عاشقم باش,شعر عشق من کودک بمان,شعر عشق من باش,شعر مناظره عشق و عقل,متن شعر عشق من باش,متن شعر عشق من ناز نکن,شعر عطیتک عشق من قلبی,متن شعر عشق من باش بهنام صفوی,شعر سلام ای کهنه عشق من,شعر عشق یعنی یه پلاک,شعر عشق یعنی مستی و دیوانگی,شعر عشق یعنی یک پلاک,شعر عشق یعنی باخدا تنها شدن,شعر عشق یعنی چه,شعر عشق یعنی وقتی که,شعر عشق یعنی فریدون آسرایی,شعر عشق یعنی انتظار,شعر عشق یعنی فریدون,شعر عاشقانه زیبا,شعر عاشقانه حافظ,شعر عاشقانه کوتاه,شعر عاشقانه فروغ,شعر عاشقانه سعدی,شعر عاشقانه شهریار,شعر عاشقانه انگلیسی,شعر عاشقانه برای برادر,شعر عاشقانه دلتنگی,شعر عشق بازیگری,شعر عشق بازی با تو,شعر عشق بازی با خدا,شعر عشق بازی میکنم بانام او,شعر عشقبازی کار هر شیاد نیست,شعر عشق بازی به همین آسانیست,شعر عشق بازی با یار,شعر درباره عشق بازی,شعر عاشقانه عشق بازی,شعر کوتاه عشق واقعی,شعر عشق کوتاه,شعر کوتاه عشق بازی,شعر کوتاه عشق یکطرفه,شعر کوتاه عشق به خدا,شعر کوتاه عشق پنهان,شعر کوتاه عشق کودکی,شعر کوتاه عشق ممنوع,شعر خیانت عشق کوتاه,شعر عشقولانه کوتاه,شعر عشقولانه طنز,شعر عشقولانه جدید,شعر عشقولانه زیبا,شعر عاشقانه احساسی,شعر عشقولانه تولد,شعر عشقولانه ترکی,شعر عشقولانه خفن,شعر عشقولانه ناب,شعر عشق به خداوند,شعر عشق به خدا از مولانا,شعر عشق به خدا حافظ,شعر عشق به خدا از حافظ,اشعار عشق به خدا,شعر عشق خدا به انسان,شعر درمورد عشق به خدا,شعر برای عشق به خدا

شعر در مورد عشق

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد عشق برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

عشق تو مرا از بستر رخوتناکم

آزاد می کند

و از مرگ روزمره

و می گسلاند زنجیرهای نامریی را

که پیوند من است با

امروز، این ساعت و این شهر

شعر در مورد عشق

گر ز هجر تو کمر راست کنم بار دگر

غیر بار غم عشقت نکشم بار دگر

شعر در مورد عشق به فرزند

آقای من

از مبارزه دست نخواهم کشید

تا زندگی پیروز شود

و درختانِ جنگل برگ بیاورند

و عشق به خانه‌ی مردگان وارد شود

که تنها عشق می‌تواند

مردگان را به حرکت درآورد

شعر در مورد عشق مادر به فرزند

پناه می برم به عشق از شر چشمهایت

از وسوسه ی آن نگاه های زلزله خیز

از تو به تو می گریزم 

آنگاه که با رستاخیز واژه ها

راه می افتی و قیامت به پا می کنی

شعر در مورد عشق واقعی

و تنها رنگین کمان های اطراف فانوسهای بی رمق

در مه

از عشق آینده من و تو

خبر دادند

شعر در مورد عشق پدر به فرزند

هنگامی که عشق فرا می خواندتان

از پی اش بروید

گر چه راهش سخت و ناهموار باشد

هنگامی که بالهای عشق در بر می گیردتان

خود را در آن بالها رها کنید

گر چه در لابه لای پرهایش تیغ باشد

و زخمی تان کند

و هنگامی که با شما سخن می گوید

باورش کنید

گر چه طنین کلامش

رویاهایتان را بر هم زند

شعر در مورد عشق ممنوع

نه مرگ ، بی نفس ماندن است

و نه زندگی ، تمامی نفس گرفتن

بلکه زندگی ، یافتن عشق در دیگریست

تا عمر را به یادش صرف کنی

شعر در مورد عشق یک طرفه

عشق تو بی‌روی تو درد دلیست

مشکل عشق تو مشکل مشکلیست

شعر در مورد عشق به خدا

لعنت می کنم آن لحظه مبارک را

که قایقم به جزیره تو برخورد

و شکست

چه مبارک شکستنی

که عشق ساحل تو بود

شعر در مورد عشق الهی

عشق اتفاق نیست

که با آمدن و رفتن ها

از چشم بیافتد

عشق تویی

وجودت که عشق باشد

می بخشی تمامِ مهربانیت را

شعر در مورد عشق پنهان

خداوند نخست عشق را به ما هدیه می کند

آنگاه معشوقی را به ما وام می دهد

تا عشق را با او بیازماییم و پرورش دهیم

و چون میوه عشق رسیده و شیرین شد

آن معشوق که مایه رشد عشق بود به راه خود می رود

و عشق را تنها می گذارد

شعر درباره عشق به فرزند

سردی ولی‌  دوست دارمت

آه محبوبِ مغرورِ من

بر تابستانِ آغوشم بیاویز

بر شعله‌های این عشق

بر اتفاقی‌ که چنین بی‌ بهانه در نگاهم رخ می‌‌دهد

بر تکلمِ ساده ی من از احساسم

بر صداقتِ واژه ها

بر زایشِ گل و شکوفه و بهار

بر دست‌هایی‌ که رازِ قلبم را چنین عریان می‌‌نویسند

بر شانه‌های بی‌ دریغِ من ، بیاویز

شعر درباره عشق مادر به فرزند

عشق چه ارزشی دارد

وقتی کسی را

درست زمانی که

بیشتر ازهمیشه به تو نیاز دارد

رهاکنی ؟

شعری در مورد عشق مادر به فرزند

عشق من

درآنجا چیزی جز سایه نیست

جاییکه من وتو

در رویایمان

دستادست هم گام برخواهیم داشت

اکنون بیا با هم آرزو کنیم که هرگز

نوری برنتابدمان

شعر درباره عشق واقعی

عشق گروگان می گیرد

وارد وجودتان می شود

شما را می بلعد

و رهای تان می کند

تا در تاریکی مویه کنید

شعر در مورد عشق واقعی

از عشق ندانم که کیم یا به که مانم

شوریده تنم عاشق و سرمست و جوانم

شعری درباره عشق واقعی

نه آنکسی که رفته است باز می گردد

و نه آنکسی که مانده است

از انتظار دست می کشد

تو دروغ کدام عشق بودی ؟

که اینگونه بی خیال

گذاشتی ورفتی

شعر نو درباره عشق واقعی

عشق تنها وقتی عشق است که

بی‌چشم‌داشت ارزانی شود

مثلاً نمی‌توانی اصرار داشته باشی

کسی را که دوست می‌داری

حتماً عاشق تو باشد

حتی فکرش هم خنده‌دار است

شعر زیبا در مورد عشق واقعی

از عشق سخن باید گفت

همیشه از عشق سخن باید گفت

بی عشق

روزگارت را زندگی سیاه خواهد کرد

بی عشق

مصیبت است برخاستن

کار کردن

خفتن

نگاه کردن

راه رفتن

نفس کشیدن

بی عشق

هیچ سلامی طعم سلام ندارد

هیچ نگاهی عطر نگاه

شعر کوتاه در مورد عشق واقعی

و اگر عشق مان

چون ترانه ای ناتمام شود

یا به بدرودی ختم

بدان

همیشه یادم خواهد ماند

روزی که چشم در چشم هم شدیم

جهان پر از رنگهای رنگین کمان شد

قبل از آن که ابرهای خاکستری بشوردشان

شعری درمورد عشق واقعی

و عشق

احساس یک  پرستوست

در فصل بهار

آنگاه که اسیر است در قفسِ دست هایت

و در انتظار

که رهایش کنی

در هجومِ حوادثی ناپیدا

شعری در مورد عشق ممنوع

عشق به من می آموزد

که عشق نورزم

و پنجره را بر حاشیه جاده باز کنم

بانو

آیا می توانی از آوای پونه به در آیی

و مرا دو تکه کنی ؟

تو و باقیمانده ترانه ها ؟

شعر درباره عشق ممنوع

تو تمام منی

من تمام اندوه سالخورده زنان سرزمینم

که از سر ناچاری

ردپای عشقشان را در فال‌ها دنبال می‌کنند

شاید روزی برگردد

شاید دوباره مرا بخواهد

شاید مرغ عشق‌ها

و قهوه‌ها

و تاروت‌ها

یک بار راست بگویند

شعری در مورد عشق ممنوعه

می‌گویند گاهی عشق دو انسان نسبت بهم می‌میرد

این درست نیست عشق نمی‌میرد

تنها اگر آنچنان که باید لایق و شایسته‌ی آن نباشید

شما را ترک می‌گوید و می‌رود عشق نمی‌میرد

خود آدم است که می‌میرد

عشق به مانند دریایی‌ست

اگر لایق آن نباشید

اگر باعث تعفن آن شوید

شما را به جایی پس خواهد زد تا بمیرید

آدم که آخرش می‌میرد

منتها من دلم می‌خواد غرق در دریا بمیرم

شعر درمورد عشق ممنوعه

عشق

نه در لبان زنان است

و نه در اندام آنان

عشق

زیر پلک های یک زن جای دارد

و او در زیر پلک هایش نگه می دارد

مرد را

شعری درباره عشق ممنوع

بلعجب دردی است درد عشق جانان کاندرو

دردم افزون می‌شود چندان که درمان می‌کنم

شعر در مورد عشق یک طرفه

نه در نگاه اول

بلکه عشق در آخرین نگاه است

زمانی که می خواهد از تو جدا شود

آن گونه که به تو می نگرد

به همان اندازه دوستت داشته است

شعری در مورد عشق یک طرفه

عشق عشق می‌آفریند

عشق زندگی می‌بخشد

زندگی رنج به همراه دارد

رنج دلشوره می‌آفریند

دلشوره جرأت می‌بخشد

جرأت اعتماد به همراه دارد

اعتماد امید می‌آفریند

امید زندگی می‌بخشد

زندگی عشق می‌آفریند

عشق عشق می‌آفریند

شعر درباره عشق یک طرفه

نمی خواهم که عواطف و احساساتم بازگوی آرزوهای دیگران باشد

عشق بسته بندی شده در پاکت های پستی را دوست ندارم

تو را دوست دارم در آغاز سال

همچنان که تو را در پایان سال

شعر کوتاه در مورد عشق یک طرفه

عشق بزرگتر از همه زمان ها همچنان که وسیع تر از همه مکان هاست

برای همین است که دوست دارم به همدیگر بگوییم عشق مبارک

شعر درباره عشق یک طرفه

عشق ، نظم رایج در کلمات و جملات را بر هم می زند

عشق ، اصول و قانون سرش نمی شود

بر نظام ها و ریشه ها می شورد

و می کوشد که همه چیز را در فرهنگ های عشق ورزی تغییر دهد

شعر درباره ی عشق یک طرفه

بهار

حلول توست

آن گاه که سرگردانی ام را به پایان می بری

در سپیده دم رمضان عشق

شعر زیبا در مورد عشق یک طرفه

بهار

خنده ی توست

آن گاه که دیوار دندانهایت فرو می ریزد

درلحظه ی آوار عشق

شعر نو در مورد عشق یک طرفه

خسته نیستم

نه از عشق

نه از دوستی

و نه از مرگ

با چشم های باز به شب نگاه می کنم

شعری درباره عشق یک طرفه

‏عشق ناشنواست

شما صرفا نمیتوانید بگویید که دوستش دارید

باید عشقت را نشان دهی

شعری در مورد عشق به خدا

بر این جاده بمان

شب برای تو نزول کرده

شاید سپیده دم

یکدیگر را بازیافتیم

آه ای عشقِ بزرگ

ای معشوقه ی کوچک

شعر درباره عشق به خدا

در کوی عشق جان را باشد خطر اگر چه

جایی که عشق باشد ، جان را خطر نباشد

شعر کوتاه در مورد عشق به خدا

درمان درد عشق صبوری بود ولی

با من چرا حکایت سنگ و سبو کنی

شعری زیبا در مورد عشق به خدا

چیست عشق ؟

گاهی یک بوسه

یک نگاه کوتاه

یک لبخند

گونه ای سرخ از شرم نگاه

ضربانی تند

یک دوستت دارم با لکنت

عشق پنهان ترین پیدای عالم است

شعری درباره عشق به خدا

وقتی یاد گذشته می‌کنی

مواظب باش جمعه نباشد

جمعه می‌تواند قاتلت باشد

بی‌رحمی‌اش

مثل عشق من به تو

هنوز پابرجاست

شعر در مورد عشق خدا به انسان

عشق ، انکار شدنی نیست

عشق ، انکارشدنی نیست

شعر حافظ در مورد عشق به خدا

خار عشقت نه چنان پای نشاط آبله کرد

که سر سبزه و پروای گلستان بودم

شعر از مولانا در مورد عشق به خدا

مرا عشق تو در پیری جوان کرد

دلم را در غریبی شادمان کرد

شعر نو درباره عشق به خدا

و خداوند

عشق و انتظار را با هم آفرید

این را من خوب می دانم

منی که از انتظار تو

به عشق رسیدم

شعر درباره عشق الهی

این‌جا که منم ، عشق به سرحد کمال‌ست

صبر است و سلوک‌ست و سکوت‌ست و رضا هم

شعر در مورد عشق پنهانی

ما همیشه با عشق فریب می خوریم

زخمی می شویم

و گاهی غم بر وجودمان چیره می شود

اما باز هم عشق می ورزیم

و زمانی که با مرگ دست و پنجه نرم می کنیم

به گذشته نگاه می کنیم

و به خودمان می گوییم

من بارها زجر کشیدم

گاهی اشتباه کردم

اما همیشه عشق ورزیدم

شعر درباره عشق پنهان

تمایل دارم تو را برای همیشه دوست داشته باشم

این جمله ی بظاهر پیش پا افتاده را به دقت بخوانید

از کلمه ی عشق مهمتر کلمات ” همیشه ” و ” تمایل ” است

آنچه بین آن دو جریان داشت

عشق نبود ، جاودانگی بود

شعری در مورد عشق پنهانی

من نیز سکوت می کنم

با عشقی که در دلم نهفته ام

می شنوی نه ؟

شعر عشق

بسیارند ، آنان که

عشق را با سکوت بیان می کنند

ولی عاشقی نیست

که چون من سکوت کند

شعر عشقی

روی میز

گزینه دوستت دارم هم بود

من

دستانت را برداشتم . . .

شعر عشق پدر به دختر

احتیاط باید کرد !

همه چیز کهنه می شود

وَ اگر کمی کوتاهی کنیم

عشق نیز !

بهانه ها

جای حس عاشقانه را

خوب می گیرند . . .

شعر عشق من

درد یعنـی

دلت براش تنـگ شـده اما هیـچ

غلـطی نمیتونی بکنی !

شعر عشق یعنی

تلاش نکن که زندگی را بفهمی

زندگی را زندگی کن …

تلاش نکن که عشق را بفهمی

عاشق شو …

شعر عاشقانه

با یک فنجان چای هم میتوان مست شد

اگر اویی که باید باشد ، باشد . . .

شعر عشق بازی

شده آیا که نفهمی که چه مرگت شده است؟!

من دقیقا به همین حال دچارم امروز …

شعر عشق کوتاه

عشق

آدم را به جاهای ناشناخته می‌برد

مثـلا به ایستگاه‌های متـروک

به خلـوت زنگ‌ زده‌ی واگن‌ها

به شهری که

فقط آنرا درخواب دیده

وقتی عاشق شدی

ادامه این شعر را تو خواهی نوشت . . .

شعر عشقولانه

عزیزتر از آن است

که فراموشم شود

اویی که سال هاست که نیست

و زندگی ام هنوز

در امتداد شانه هایش جریان دارد . . .

شعر عشق به خدا

یک نفر

می آید

که میشود تمامت

بهشت آنجاست

هوایـش را داشـته بـاش . . .

شعر عشقی غمگین

تنها عشق است که نگرش تو را

به زندگی تغییر می‌دهد

عشق تو را بزرگ، زیبا، الهی می‌کند

عشق ضد هیچ چیز نیست . . .

شعر عشقی زیبا

هر شب

شب شعری برپاست

همه

بیتی در وصف معشوق می گویند

اما من می گویم

الهی مرا باز به هوای آغوشش دچار کن !

شعر عشقی کوتاه

فکر کردن به تو

بَختَکِ شیرینى ست

که شبها مى افتد به جانم . . !

شعر عشقی ترکی

بیا رقم بزنیم ،

قصّه ی عاشقانه ای را که

تا آخرش پای هیچ نفر سومی به میان نیاید . . .

شعر عشقی جدید

دلم

اسارتی میخواهد

از جنس تو . . .

مثل حبس شدن گوشه آغوشت !

شعر عشقی طنز

حواست باشد ؛ به خیال خودت

مردترین مرد

روزگار هم که باشى

وقتى یک زن را نفهمى ،

به درد لاى جرز هم نمى خورى . . !

شعر عشقی فارسی

آسمانت همه‌جا ، سقف یکی زندان است !

روشنای سحر این شب تارانت کو؟

شعر عشقی با عکس

عشق من برای تو ؛

همان چای لب سوز بود ،

آنقدر نیامدی که یخ کرد و از دهان افتاد . . .

شعر عشقی قشنگ

عشق ‌

پرنده‌ی ترسویی نیست ‌!

که با یک کیش ‌

دور شود ‌. . .

شعر درباره عشق پدر به دختر

بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید

در این عشق چو مردید همه روح پذیرید

شعر در مورد عشق پدر به دختر

مرا ببوس

پیش از آنکه ،

آخرین قطره ی باران

بر زمین افتد

شاید با بوسه ی تو

باران

دوباره باریدنش را

از سر گیرد …

شعر عشق من عاشقم باش

یکیو دوست داشتم

اونقدر بهش فکر کردم

که تصورى که ازش داشتم

از خود واقعیش سبقت گرفت

بعدها..

دیگه خودشو دوست نداشتم.

تصور ذهنى خودمو دوست داشتم!

شعر عشق من کودک بمان

ﺁﻩ ﻫﺎ

ﺑﺎﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺑﺎﺩ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ

ﺍﺷﮏ ﻫﺎ

ﺁﺏ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﭘﯿﻮﻧﺪﻧﺪ

ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ

ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ؟

شعر عشق من باش

ای ظریف ترین درد !

که بر سمت چپ سینه ام نشسته ای ؛

اینچنین بی تفاوت نباش …

چیزی که اینجا می سوزد ،

فانوس نیست ؛

قلب من ست …

شعر مناظره عشق و عقل

ای دوست عشق را مشکن ، حیف از اوست دوست

این شیشه را به سنگ مزن ، عمر من در اوست

متن شعر عشق من باش

چه کاری از من برمی آید

وقتی عشق

تمام خودش را

می ریزد توی چشم های تو

و نگاه ام می کند

متن شعر عشق من ناز نکن

عشق روز اول

بستری می سازد ازشکوفه های سفید

برهنه تورا رها میان باغهای زیبا

برکه های آرام عبور می دهد از تنت

خواب را حرام می کند برچشمهایت

از روز بدش می آید

ستاره ها را پنهان می کند پشت پلکهایت

آسمان را تاریک می کند که چشمانت آرام باشد

به خفتگان آواز بیداری می دهد

به مرده گان نوای زندگی

شعر در مورد عشق

یک شنبه 12 شهريور 1396برچسب:, :: 10:3 ::  نويسنده : محسن موسوی

شاعر شعر برادر جان داریوش


شعر در مورد برادر,شعر در مورد برادرزاده,شعر در مورد برادر فوت شده,شعر در مورد برادر مسافر,شعر در مورد برادر و خواهر,شعر در مورد برادری,شعر در مورد برادر مرده,شعر در مورد برادر شهید,شعر در مورد برادر کوچک,شعر در مورد برادر از دست رفته,شعر درباره برادرزاده,شعر درباره برادر مسافر,شعر در مورد برادر خواهر,شعری در مورد خواهر و برادر,شعر زیبا در مورد خواهر و برادر,شعر در مورد عشق خواهر و برادر,شعری در مورد برادری,شعر در مورد برادری,شعر در مورد دوستی و برادری,شعر درباره برادری,شعر عربی در مورد برادری,شعر درباره برادر مرده,شعر در مورد مردن برادر,شعر درباره برادر شهید,شعر درباره برادر کوچک,شعر درباره برادر از دست رفته,شعر برادر,شعر برادری,شعر برادر خوب,شعر برادر جان,شعر برادرانه,شعر برادرزاده,شعر برادرم دوستت دارم,شعر برادر خوبم,شعر برادر به خواهر,شعر برادر مرده,شعر های خواهر برادری,شعر خواهر برادری,شعر درباره برادری,شعر برای برادری,شعر بی برادری,شعر آیین برادری وشرط یاری,شعر های برادری,شعر در مورد برادری,شعر درباره ی برادری,شعر دروصف برادر خوب,شعر در مورد برادر خوب,شعر درباره برادر خوب,شعر برادر جان داریوش اقبالی,متن شعر برادر جان,شعر جانسوز برادر,دانلود شعر برادر جان داریوش,شعر کامل برادر جان سلیمان زمانی,شعر آهنگ برادر جان,متن شعر برادر جان از داریوش اقبالی,شاعر شعر برادر جان داریوش,شعر های برادرانه,شعر تقسیم برادرانه,شعر کوتاه برادرانه,شعر برای برادرزاده,شعر درمورد برادرزاده,شعر در وصف برادرزاده,شعر زیبا برای برادرزاده,شعر عمه برای برادرزاده,شعر برای تولد برادرزاده,شعر برادر دوستت دارم,شعر عاشقانه برادر به خواهر,شعر عشق برادر به خواهر,شعر دلتنگی خواهر به برادر,شعر راجع به خواهر و برادر,شعر برادر مرده میداند,شعر برای برادر مرده,شعر برای برادر مرده,شعر درباره برادر مرده,شعر تولد برادر مرده,شعر مردن برادر,شعر در وصف برادر مرده,شعر در مورد برادر مرده,متن شعر برادر مرده

شعر در مورد برادر

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد برادر برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

بعضی ها را هرچقدر هـم که بخواهی تمام نمی شوند

حضورشان گـرم است

سکوتشان خالی می کند دل آدم را

آرامش صدایشان را کم می آوری

هر دم… هر لحظه… کم می آوریشان

و اینجا من چقدر کم دارمت بهترین برادر دنیا…

شعر در مورد برادر

ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ یــــکی هس که

اخـــــر شبـا با این کـه خسـتس ببرتت بــــــیرون یــــه هـوایی بخـــــوری…

شعر در مورد برادرزاده

این یکی یاری بخواهد آن یکی سر می رسد 
جز برادر کی به فریاد برادر می رسد؟ 

شعر در مورد برادر فوت شده

ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﮔﻪ ﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺑﺎﺷﻦ ﺩﺍﺩﺍﺷﺖ ﺭﻓﯿﻘﺘﻪ…

ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﻨﯽ ﯼ ﭘﻨﺎﻩ ﮔﺎﻩ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﺩﺍﺭﯼ…

شعر در مورد برادر مسافر

لا لا لا لا ، لا لا لا لا

بخواب آری که بیداری

در این ویرانه خاک تو

که شد یک باره چون صحرا

به یادت باغ می

سازند

برادرهای فرداها

به سوگ تو در این مقتل

کدامین مویه و شیون

سکوت خشم در خانه

هجوم مرگ در برزن

شعر در مورد برادر و خواهر

ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ یـــــکی هس بیـــاد دسـتاتو گــــره بزنــه

بـــــه هم تو بغــــلش و از این که نمیتونی جم بخوری لــــــذت ببــره…

شعر در مورد برادری

نیمه نانی را

با هم

دو نیمه کردیم

بی آنکه

سخن از برادری گفته باشیم

تا

تعبیر رقص گندمزار باشد

در فضیلت خوابها

و نگاه خود را

پرواز دادیم

به دنبال هر پرنده ای

تا در مسیر آن

زندگی را سرابی نبینیم

شعر در مورد برادر مرده

ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ یـــــکی هس بگــــه خـــــوبه لاکات قشنگن ،

ولــــــــی زیادی جــــیغن…

شعر در مورد برادر شهید

ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ یکی هس بـــــگه جـــــوری بـــرو بـــــیرون

که کســـی به ابجی خوشـــگلم چـــــپ نیگــــا نکـــنه ملتفتتت؟…

تــــوام بـــــگی اره! بگــــه د نشد ملتفتتتتتتتت؟ تو هم جیغ بزنی بـــــــگی ارررره…

شعر در مورد برادر کوچک

داداش که داشته باشـــــی انگار همه دنیا رو داری…

یکی هس اشکاتو از رو صورتت پاکـ کنه…

خوش به حــــــــــال اونایی که همه دنیــــــارو دارن! قدرشو بدونین!…

شعر در مورد برادر از دست رفته

دوستت دارم بیشتر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن!

دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری!

دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست می‌داری!

دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق!

دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند!

دوستت دارم چون تو رو میخواهم و تو نیز مرا میخواهی!

دوستت دارم از تمام وجودم ، با احساس پر از محبت و عشق!

دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور می‌کنی . . .

شعر درباره برادرزاده

داداش گلم

اگه آفتاب میسوزونه بی خیال آخه تو سایه بونی

اگه آدم ها وفا ندارند بی خیال آخه تو مهربونی

اگه من واست میمیرم بی خیال آخه تو لایق تر از اونی که میدونی

شعر درباره برادر مسافر

از دوست داشتنت برایم همین بس که فهمیدم معنای دوست داشتن را …

راستی “دوستی” چه قدر می ارزد ؟ قدر یک کوه طلا ؟ یا که سنگی سر راه ؟

چه تفاوت دارد ؟ کاش هر قدر که هست از ته دل باشد …

شعر در مورد برادر خواهر

تو را در طبیعت بکر چون یاس

و در افکارم از احساس

در انزوای تنهایی بی حد

تو را در شبانه ی لبخند

تا صبح دور

و به اندازه ی یک جرعه خدا

دوستت می دارم

شعری در مورد خواهر و برادر

پشت حرف های یک برادر …

پشت نوازش ها …

سرزنش ها …

پشت تمام نگاه های معنی دارش …

پشت سکوتش …

پشت لبخند های پراز رازش …

عشقی است پنهان تر از تمام محبت های  دنیا

شعر زیبا در مورد خواهر و برادر

نباید یه مو از سرت کم بشه !

حق نداری اخم کنی ، همیشه باید بخندی !

اجازه ناراحت شدن نداری !

باید خیلی مواظب خودت باشی فهمیدی ؟

حق مریض شدن نداری !

باشه؟

چون من دوستت دارم داداش خوبم!

شعر در مورد عشق خواهر و برادر

برادر خوب و مهربانم دوست داشتنت

اندازه ندارد

حجم نمی خواهد

وقتی تمام کشور وجودم

سرزمین حکمرانی توست . . .

شعری در مورد برادری

برادر عزیزم

دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست

مرا شاد میکند و لبخند را به دنیایم هدیه میکند

حتی این روزها گاهی پرواز میکنم

من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز در این دنیا دوست دارم …

شعر در مورد برادری

تمام جهان به کنار …!

بازی هایی که در بچگی با داداشم کردم کنار…!

کسی که از اون بچگی مراقب آبجیش هست…

نمیذاره کسی به آبجیش زور بگه…

غیرت داره رو آبجیش ولی تعصبی نیست…

داداش یادش بخیر شوخی های بچگی…

دعواهای بچه گونه،آرامش بچگی…

یادش بخیر تو مسافرت همیشه سرت رو پاهای آبجیت بود…

یادش بخیر شیطونی هات تو مدرسه و اومدن منو مامان به مدرست…

هیچی مثه این مزه نمیده که یه داداش داشته باشی که پشتته،حامیته…

هیچی مثه گفتن داداشــــی و آجی تو یه خونه لذت بخش نیست…!

داداش تو خودت یه دنیایی واسه من…حتی اگه من دوست داشتنت رو به زبون نیاوردم

ولی بدون که واقعا دوستت دارم داداشی…

شعر در مورد دوستی و برادری

داداشـــــــــــــــــــــــــــــــــی

همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا اینکه ، بزرگ شدیم…

شعر درباره برادری

آقا ما یک فروند برادر داریم که با بالش کشتی میگیره شکست میخوره ، تازه

بعضی وقتا مصدومم میشه … تازه بعد شکست خوردنشم باید یه دوره ریکاوری براش

بزاری !

در این حد حرفه ایه !!!

شعر عربی در مورد برادری

پسرک جلوی خانومی را میگیرد و با التماس میگوید :

خانم ! تو رو خدا یه شاخه گل بخرید زن در حالی که گل را از دستش میگرفت

 نگاه پسرک را روی کفش هایش حس کرد , چه کفش های قشنگی دارید 

 زن لبخندی زد و گفت:برادرم برایم خریده است دوست داشتی جای من بودی؟؟

 پسرک بی هیچ درنگی محکم گفت : نه ولی دوست داشتم جای برادرت بودم !

تا من هم برای خواهرم کفش می خریدم…

شعر درباره برادر مرده

لبخند که می‌زنی

یوسفی می‌شوم

که بی‌هیچ برادری

در چال گونه‌ات

گم می‌شوم .

شعر در مورد مردن برادر

وقتی می‌خواستند یوسف را به چاه بیفکنند

یوسف لبخندی زد

یهودا پرسید: چرا خندیدی؟

یوسف گفت: روزی فکر میکردم چه کسی می تواند با من دشمنی کند

با این که برادران نیرومندی دارم؟

اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد

تا بدانم که غیر از خدا تکیه گاهی نیست

شعر درباره برادر شهید

نه اینکه نخواما !

.

.

.

 .

.

 ولی واقعا در توانم نیست بعضیارو به چشم برادری نگاه کنم…!

شعر درباره برادر کوچک

دختری از برادرش پرسید عشق یعنی چی ؟

 برادرش گفت : عشق یعنی تو هر روز شکلات مرا از کیفم بر میداری

 و من هر روز باز هم شکلاتم رو همونجا میزارم

شعر درباره برادر از دست رفته

اونی که داداش نداره مثل کسیه که بدون سلاح به جنگ میره!

سلامتی همه ی داداش ها که تا هستن مثل کوه پُشت مونن : )

شعر برادر

برادر است دیگر…

گاهی برای مسیر قدم زدنش

مغز مرا انتخاب می کند!

شعر برادری

برادر جان

نامت را بر کتیبه ای از جنس عاطفه حک خواهم کرد

تا گواهی بر معصومیت تو باشد

شعر برادر خوب

برادر جان لب و خالت چه نیکوست

دلت سایه زده چون زلف و گیسوست

تو نور افشانی کردی خاطراتم

جمالت در دلم چون چشم وابروست

شعر برادر جان

برادر جان نگاه تو چه زیباست

عطای تو کرم بارش چو دریاست

خدا حافظ نگو ای یار دلسوز

بمان با من وصالت خفته هر جاست

شعر برادرانه

برادر جان نبودت شد عذابم

به خواب آمد خیالت در سرابم

نمی دانی چه آشی پخته تقدیر

تو لالایی بگو تا من بخوابم

شعر برادرزاده

برادر جان نبودت درد وزارم

بدان خسته شدم سنگینه بارم

زمان و هجر تو کوبیده قلبم

پناهی نیست جز پروردگارم

شعر برادرم دوستت دارم

برادر خوب و مهربانم دوست داشتنت

اندازه ندارد

حجم نمی خواهد

وقتی تمام کشور وجودم

سرزمین حکمرانی توست . . .

شعر برادر خوبم

نباید یه مو از سرت کم بشه !

حق نداری اخم کنی ، همیشه باید بخندی !

اجازه ناراحت شدن نداری !

باید خیلی مواظب خودت باشی فهمیدی ؟

حق مریض شدن نداری !

باشه؟

چون من دوستت دارم داداش خوبم!

شعر برادر به خواهر

پشت حرف های یک برادر …

پشت نوازش ها …

سرزنش ها …

پشت تمام نگاه های معنی دارش …

پشت سکوتش …

پشت لبخند های پراز رازش

عشقی است پنهان تر از تمام محبت های  دنیا

شعر برادر مرده

تو را در طبیعت بکر چون یاس

و در افکارم از احساس

در انزوای تنهایی بی حد

تو را در شبانه ی لبخند

تا صبح دور

و به اندازه ی یک جرعه خدا

دوستت می دارم داداشی

شعر های خواهر برادری

از دوست داشتنت برایم همین بس که فهمیدم معنای دوست داشتن را …

راستی “دوستی” چه قدر می ارزد ؟ قدر یک کوه طلا ؟ یا که سنگی سر راه ؟

چه تفاوت دارد ؟ کاش هر قدر که هست از ته دل باشد …

شعر خواهر برادری

بعضی ها را هرچقدر هـم که بخواهی تمام نمی شوند

حضورشان گـرم است

سکوتشان خالی می کند دل آدم را

آرامش صدایشان را کم می آوری

هر دم… هر لحظه… کم می آوریشان

و اینجا من چقدر کم دارمت بهترین برادر دنیا…

شعر درباره برادری

دوستت دارم بیشتر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن!

دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری!

دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست می‌داری!

دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق!

دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند!

دوستت دارم چون تو رو میخواهم و تو نیز مرا میخواهی!

دوستت دارم از تمام وجودم ، با احساس پر از محبت و عشق!

دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور می‌کنی . . .

شعر برای برادری

♥به سلامتی داداشم که با دنیا عوضش نمیکنم♥

شعر بی برادری

برادر جان نمی دونی چه دلتنگم

نمی دونی برادرجان چه غمگینم

نمی دونی برادرجان

گرفتار کدوم طلسم و نفرینم

نمی دونی چه سخته در به در بودن

مثل توفان همیشه در سفر بودن

شعر آیین برادری وشرط یاری

دلم تنگه برادر جان ، برادر جان دلم تنگه

دلم تنگه از این روزای بی امید

از این شبگردی های خسته و مأیوس

از این تکرار بیهوده دلم

تنگه

شعر های برادری

چه

روزگار غریبی

برادری ، سختی بیش نیست

معنی لغت آشتی ، شبیخون است

شعر در مورد برادری

خوشا پرنده که با روشنی برادر بود

شعر درباره ی برادری

نیمه نانی را

با هم

دو نیمه کردیم

بی آنکه

سخن از برادری گفته باشیم

تا

تعبیر رقص گندمزار باشد

در فضیلت خوابها

و نگاه خود را

پرواز دادیم

به دنبال هر پرنده ای

تا در مسیر آن

زندگی را سرابی نبینیم

شعر دروصف برادر خوب

همه اینو می دونن

که بارون

همه چیز و کسمه

آدمی و بختشه

حالا دیگه وقتشه

که جوجه ها را بشمارم

چی دارم چی ندارم

بقاله برادرم

می رسونه به سرم

آخر پاییزه

حسابا لبریزه

یک و دو ! هوشم پرید

یه سیاه و یه سفید

جا جا جا

شکر خدا

شب و روزم بسمه

شعر در مورد برادر خوب

در گهواره از گریه تاسه می رود

کودک کر و لالی که منم

هراسان از حقایقی که چون باریکه ای از نور

از سطح پهن پیشانیم می گذرد

خواهران و برادران

نعمت اندوه و رنج را

شکر گذار باشید

همیشه فاصله تان را با خوشبختی حفظ کنید

شعر درباره برادر خوب

راه بریده ام

آری

سفره ی بی رونق کودکانم را

گوشه نانی شکسته ام

از برادران ناتنی خویش

من سینه ای ندریده ام

من گردنی نشکسته زبانی نبریده ام

گرده ای فقط

که کودکان سال خمپاره

قاتق قحطی کنند

شعر برادر جان داریوش اقبالی

ما و شما

برادر محنت کشیده ییم

متن شعر برادر جان

و می برد تاقه های کفن به کهکشان

برای برادران باستانی ام

تا شالی از خیال بیاورد

برای گردن من

شعر جانسوز برادر

 اما برادرم ! مبر از یاد

که شستن دستان از خون برادر را

اهریمنت آموخت تا

میراث نامبارک انسان باشد برای ابد

دانلود شعر برادر جان داریوش

گونه خراشیده دخترم

به اشک و بوسه شفا می یابد

زلف برادرانم اما

از ماسه کویر نخواهد رویید باز

شعر کامل برادر جان سلیمان زمانی

من با برادر محبوبم

از روی یک توهم بی جاسرچشمه زلال تفاهم را

آلوده کرده ایم

تصویر روی من

در پاکی تصور او

همچون

غباری آینه ذهن را مکدر کرد

شعر آهنگ برادر جان

به خانه می رفت

با کیف

و با کلاهی که بر هوا بود

چیزی دزدیدی ؟

مادرش پرسید

دعوا کردی باز؟

پدرش گفت و برادرش کیفش را زیر و رو می کرد

به

دنبال آن چیز

که در دل پنهان کرده بود

تنها مادربزرگش دید

گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش

و خندیده بود

متن شعر برادر جان از داریوش اقبالی

جانی شکسته دارم از دوستی

گریزان

در باورم نگنجد بیداد از عزیزان

وایا ستیزه جویان با دشمنان ستیزند

آیا برادرانیم با یکدیگر ستیزان

آه آن امیدها کو

چون صبح نوشکفته

تا حال من ببینند در شام برگ ریزان

از جور دوست هرچند از پا افتادگانیم

ما را ازین گذرگاه ای عشق بر مخیزان

شعر های برادرانه

برادرم

چرا نمیشناسیم ؟

در حیرتم

می دانم فرزند مادرمی

برادر برادرم

و خواهر خواهرم

اما

نمی شناسم و نمی

شناسمت

شعر تقسیم برادرانه

برادرم به باغچه می گوید قبرستان

برادرم به اغتشاش علفها می خندد

و از جنازه ی ماهی ها

که زیر پوست بیمار آب

به ذره های فاسد تبدیل میشوند

شماره بر می دارد

برادرم به فلسفه معتاد است

برادرم شفای باغچه را

در انهدام باغچه می داند

و سعی میکند که بگوید

بسیار دردمند و خسته و مایوس است

او نا امیدیش را هم

مثل شناسنامه و تقویم و دستمال و فندک و خودکارش

همراه خود به کوچه و بازار می برد

متن شعر برادر مرده

برادرهای یک بطن!

یک آفتاب ِدیگر را

پیش از طلوع ِ روز ِ بزرگاش

خاموش

کردهاند

شعر در مورد برادر مرده

از همان روزی که دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم

زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید

آدمیت مرد

گرچه آدم زنده بود

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند

از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند

آدمیت مرده بود

شعر در وصف برادر مرده

بی رحمی ای نسیم

من با درخت ، همدم و همدردم

هم سبزم ای برادر ، هم زردم

من نیز ، آرزوی پریدن را

پرسوی آفتاب کشیدن را

همچون درخت ، از تو طلب کردم

اما اگر درخخت ، کلامش را

زیر زبان برگ ، نهفته ست

من با زبان سرخم

فریاد می کشم

شعر مردن برادر

آه ای برادر ، ای به سفر رفته

گویی ترا ز بندر پنهان صدا زدند

شاید که گمرهان شب دریا

حاجت به نور سرخ چراغ تو داشتند

آری ، چراغ قلب تو یاقوت فام بود

شعر تولد برادر مرده

برف و شکوفه ، در ابدیت ، برادرند

روح سپید صبح سر آغاز

در این دو جسم پاک ، نهان است

اما ، زمان هر دو ، یکی نیست

این ، از حضور آن یک ، چون دور

مانده است

شعر درباره برادر مرده

سیاره ی زمین

پیوند می خورد

با ماه

مریخ

با زهره

مشتری

و

دست بلند و محتشم انسان

یک روز

خواهد رسید

تا کهکشان دور

تا عمق کائنات

تا انفجار نور

دست بلند و محتشم انسان

اما

کوتاه می شود

هنگام دستگیری دست برادری !

شعر برای برادر مرده

با تو از

خوبی می گویم

از تو دانایی می جویم

خئب من ! دانایی را بنشان بر تخت

و توانایی را حلقه به گوشش من به عهدی که وفاداری

داستانی ملال آور

و ابلهی نیست دگر افسوس

داشتن جنگ برادرها را باور

آشتی را

به امیدی که خرد فرمان خواهد راند

شعر برای برادر مرده

مادر تو بگو برادرم کو ، کجاست ?

او با تو نیامده ، چرا ناپیداست

امروز به سفر رفته و یا بیمار ست

شادم کن و گو کنار یک دلدار ست

شعر برادر مرده میداند

دیواری که جدائی را در همت مان می کارد

تیره گی در برادریمان می افشاند

ودر پایداری نا میمونش

بیگانگی ها یمان را استواری می بخشد

شعر راجع به خواهر و برادر

نگاه رویائی روز است در نگاه پدر ؛ مادر؛برادر؛ خواهر؛ همسر؛ …………

کلام دلنشین است در شبی عرفانی

شعر دلتنگی خواهر به برادر

نه گندم و نه سیب

آدم فریب نام تو را خورد

از بی شمار نام شهیدانت

هابیل را که نام نخستین بود

دیگر

این روزها به یاد نمی آوری

هابیل

نام دیگر من بود

یوسف ، برادرم نیز

تنها به جرم نام تو

چندین هزار سال

زندانی عزیر زلیخا بود

بتها ، الهه ها

و پیکر تمام خدایان را

صورتگران

به نام تو تصویر می کنند

شعر عاشقانه برادر به خواهر

این بوی غربت است

که می آید

بوی برادران غریبم

شاید

بوی غریب پیرهنی پاره

در باد

نه !

شعر عمه برای برادرزاده

او همین جاست همین جا

نه در خیال مبهم جابلسا

و نه در جزیره ی خضرا

و نه هیچ کجای دور از دست

من او را می بینم

هر سال عاشورا

در مسجد بی سقف آبادی

/ با برادرانم عزاداری می کند

شعر زیبا برای برادرزاده

ای برادر مردم

که زندگی را ساده زیستی

شاعر شعر برادر جان داریوش

من هم می میرم

اما نه مثل گل بانو

که سر زایمان مرد

/ پس صغرا مادر برادر کوچکش شد

شعر کوتاه برادرانه

دست بردار … برادر!

رَدِ پایت را پاک نکن،

تا آخرِ دنیا برف است

شعر در مورد برادر

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب

پیوندهای روزانه

پيوندها

نويسندگان



ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: